متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

78. انگیزه چیز خوبی ست

+چند روزیه که صبح تا شب باید موزیک گوش بدم. تلویزیون روشنه و موزیک پخش میشه. حتی یه وقتایی سرسام می گیرم ولی نمی تونم این لعنتی رو خاموش کنم! :))


+استاد عشق رو خوندم. کادوی تولد الی به ستاره بود که تو این چند ساله وقت نشده بود بخونم و هی فراموش شده بود. کتاب خیلی خوب بود و با اینکه نکات مثبت و آموزنده خوبی داشت و خیلی چیزا یاد گرفتم، اما برای اینکه نشون بدم واقعاً چیزایی یاد گرفتم باید بهشون عمل کنم. به اینجا که می رسم می بینم نه، یاد نگرفتم، من فقط فکر می کنم که یاد گرفتم.. من هنوز همون آدم قبلی ام. قورباغه ها همچنان از سر و کولم بالا میرن و روز به روز بزرگ تر میشن و قورت دادنشون سخت تر میشه.


+ 3ماهه که تصمیم گرفتم از نمایشگاه کتاب امسال کتاب های درسی بگیرم و بخونم برای کنکور ارشد، اما الان که نمایشگاه داره نزدیک تر میشه، شک و دودلی منم بیش تر میشه که واقعاً قراره این کتابارو بخونم و حتی نتیجه بگیرم؟ اگه بخرم و نخونم چی؟ اگه بخرم و یه کم بخونم و بعد رها کنم چی؟ اگه بخرم و به خیال خودم بخونم اما نتیجه نگیرم و قبول نشم چی؟ خوب می دونم که نباید به این چیزا فک کنم و اگه همه قرار بود اینجوری فک کنن که هیچ کس هیچ پیشرفتی نمی کرد، اما دست خودم نیس که این افکار پلید میان سراغم :| 

اما به هر حال بن تخفیف نمایشگاه کتاب رو گرفتم و قراره خرجش کنم. حالا یا کتاب درسی می خرم یا کتاب شعر و داستان و این حرفا :) وای کاش به جای 80 تومن، 800 تومن بن داشتم :دی


+ من خیلی پیتزا دوست دارم. خیلی از فست فودهای تبریز رو امتحان کردم و پیتزاهای چنچنه رو از همه بیش تر دوست دارم. خیلی وقتا تصمیم می گیرم این دفعه ساندویچ بخورم اما همیشه پیتزا و پنیرش گولم می زنه و از امتحان بقیه غذاهاش محروم میشم!! فقط اینجا یه همبرگری هست که خیلی معروفه "همبرگر ملکی" من اصلاً از اسمش خوشم نمیاد ولی اینطور که میگن بهترین همبرگرای تبریزو داره. تا حالا هم قسمت نشده امتحان کنم چون ساعت 9 - 9:30 غذاش تموم میشه :| اما دوباری که اینجا همبرگر خوردم، همبرگر دلستان رو خیلی دوست داشتم و فکر نمی کنم بهتر از اون تو تبریز وجود داشته باشه.

خلاصه مطلب اینکه من هر چقدر هم پیتزا و همبرگر بخورم سیر نمی شم. سعی می کنم از غذاهای فست فودی دوری کنم چون واقعاً می دونم که چه ضررهایی داره، اما چه کنم که عطش فست فود بعد از دو روز دوباره سراغم میاد و با فکر پیتزا دلم آب میشه. من عاشقشم


+ خیلی حرفم نمیاد و نوشتن این پست 2-3 ساعت طول کشید. فقط نوشتم که بدونم چی تو ذهنم هست. خیلی وقتا اینجوری میشم که کلی حرف تو مغزم هست ولی رو زبونم نیست. نوشتم که بدونم این روزا چجوری هستم و راه حلی پیدا کنم که دیگه این شکلی نباشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد