متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

87. خانه داری نه چندان آسان!


خانه داری به نظر شغل نمیاد اما.... یکی از سخت ترین شغل های جهانه. شغلی که برای یه خانم شاغل و متاهل ایرانی باید به عنوان شغل اولش شناخته بشه و شغل بیرون از خانه اش شغل دوم.

قبل از اینکه درگیرش بشم فکر می کردم کاری به جز شستن لباس ها و مرتب و تمیز کردن خانه و آشپزی توی خونه نخواهم داشت. اما الان می بینم این کارا فقط کارای ثابتی هستن کنار هزااااران کاری که حتی به فکرم هم نمی رسید و هیچ وقت دقت نکرده بودم که مادرم این کارها رو کی انجام می داد. مهم تر از هرچیزی اینه که یاد بگیری خیلی چیزا که فراموش می کنی ممکنه خیلی مهم و حتی آبرومندانه باشه.

اینکه حواست به تک تک خوراکی های توی یخچال و فریزر باشه که وقتی تموم میشن احتیاج به جایگزین دارن، اون هم در وقت و فصل مناسب. مثلا من که عاشــــــق باقالی پلو هستم امسال باید حسرتشو بخورم :| من فصل باقالی تبریز رو نمی دونستم و جا موندم و بی باقالی موندم. حالا باید برم سراغ باقالی خشک آماده که نمی دونم طعمش چطوره.. بامیه رو هم همینطور :| یعنی چون زیاد خرید نمی رفتم خیلی به چشمم نخورد و الان که یادم افتاده دیگه دیر شده. شانس آوردم نخود سبز و لوبیا سبز رو دیدم به موقع و خریدم و فریز کردم!!! تقریبا هر روز کشوی سبزیجات یخچال رو چک می کنم چون با این حافظه ای که من دارم بعید نیست به کشوی کپک تبدیل بشه همین چند ساعت پیش یهو یاد جعفری سوپی افتادم که داره ته می کشه و فوری رفتم خریدم و پاک کردم و خرد کردم و شستم!!!

مورد دیگه که خیلی بابتش سوتی دادم دقت نکردن به سبد رخت چرکا و تعداد لباسای تمیز باقی مونده تو کمد لباسا مخصوصا لباسای همسره!! بارها شستن لباس های ورزش همسر و شستن لباس هایی که باید توی دست شسته بشن فراموش شده و دردسر ساز شده!! البته این به خاطر اینه که خیلی سخته دونفری یه لباس شویی 7 کیلویی رو پر کنیم و بنابراین لباس های فوتبال ته سبد می موندن و شبی که قرار بود پوشیده شن به دنبال جستجو توی سبد رخت چرکا پیدا می شدن

جمعه که قرار بود علی لباس کمی رسمی تری بپوشه باز با همین صحنه مواجه شدیم. لباسا تو سبد بودن و چروک و کثیف :| هنوز باورم نمیشه در عرض یک ساعت چجوری لباس ها رو شستم و با سشوار و اتو خشک کردم :)) شستن و تمیز کردن ملافه و رخت خواب هم که دیگه جا و سختی های خودش رو داره.

خلاصه که برید قدر مادراتون رو بدونید که این همه حواسشون جمعه. راستی حالا می فهمم چطوری جای همه چیز رو بلدن من که تا حالا سخت ترین کاری که انجام داده بودم این بود که تقریبا هر دو ماه یکبار یه لیست بلند بالا از کم و کسری های خونه نوشته بودم  برای خرید! غافل از اینکه خانه داری هزاران پیچ و خم داره که هنوزم خیــــــلی هاش برام ناشناخته اس و تجربه شون نکردم!


نظرات 1 + ارسال نظر
ELi دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 23:53 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

ای جاان:)))) خیلی سخته واقن
عاشقتم خانوم خونه

فدات
ایشالله توام به زودی خانوم خونه شی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد