متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

68. من هنوزم..

من هنوزم بلدم بنویسم. نه نوشتن یادم رفته، نه تایپ کردن، نه وبلاگم.. من هنوزم بلدم بنویسم.


من هنوزم بلدم بخندم. با دوستام، با خواهرم، با میم، با علی. نه خنده یادم رفته، نه بهونه ی خنده هام کم شده، نه افسرده ام.. من هنوزم بلدم بخندم.


من هنوزم بلدم کیک درست کنم. نه تخم مرغ تموم شده، نه آرد، نه شکر، نه فرم خراب شده.. من هنوزم بلدم کیک درست کنم.


من هنوزم بلدم کتاب بخونم. نه خوندن یادم رفته، نه حس قشنگ کتاب دست گرفتن.. من هنوزم بلدم کتاب بخونم.


من هنوزم بلدم آهنگای جدید گوش بدم. نه دانلود کردن یادم رفته، نه حجم نتم کمه، نه هندزفریم خراب شده.. من هنوزم بلدم آهنگای جدید گوش بدم.


من فقط حوصله شو ندارم. خواب و تنبلی رو ترجیح میدم. همیشه آدم تنبلی بودم، ولی نه انقدر. نه انقدر که همه چیز رو فراموش کنم. بیخیال همه چیز باشم. موهام موخوره داره؟ بیخیال. ابروهام باید حسابی مرتب بشه؟ بیخیال. هفته دیگه کنکور دارم؟ بیخیال. دارم چاق میشم؟ بیخیال...


یه وقتایی انقلاب می کنم. به خودم و زندگیم می رسم. ولی زود کم میارم. باز میشم همون آدم تنبلی که بودم.


دیروز تصمیم گرفتم بخوابم فقط. بلکه سیر شم از خواب و تنبلی. ظهر که 12:30 بیدار شدم. بعد از ظهر هم از 4 تا 7 خوابیدم و تا اومدن علی چراغای خونه رو روشن نکردم و همچنان زیر لحاف دراز کشیده بودم! شب هم ساعت 2 خوابیدم تااااا صبح امروز ساعت 11:30!!! واقعاً باورم نمیشه همچین پتانسیلی داشته باشم :)) ممکنه حتی بتونم رکورد گینس بزنم با این وضعیت :)


+ دوشنبه مهمون داشتم. خانواده علی هم ناهار و هم شام اینجا بودن. منم تقریباً تمام غذاها و دسر و سالادو روز قبلش درست کرده بودم که دیگه دوشنبه کار زیادی نداشته باشم. چون هم می خواستم غذاهام با حوصله پخته بشن، نه همینجوری الکی و هول هولی. هم می خواستم دست پخت خودم باشم. هم نشون بدم که من خیلی کارا بلدم :دی

شاید برای همینم بود که دیروز اون همه خوابیدم و احساس کردم چشم خوردم! اسفند دود کردم و یکم احساس کردم بهتر شد حالم!! من که میدونم جاری خانوم چشَم زده بود!


+ به غیر از یکی از نمره هام بقیه اشون اومدن. اون یکی هم که نیومده تقریباً معرفی به استاد بوده و نگرانی ندارم. نمره هام خوب بود به جز یکی از درسا که پاس نشدم :( مجبورم معرفی به استاد بردارمش. و یکی هم پروژه ای که هنوز تحویل ندادم. دیگه دارم استرس شدید می گیرم که استاد نمره کم بده به خاطر این همه تاخیر. :-ss


+ هفته دیگه کنکور دارم ولی چیزی نخوندم. این هفته باید جزوه هامو یه دور حداقل ورق بزنم ببینم چه طور می شه نتیجه کنکور. اگه امیدوارکننده باشه برای سال دیگه بخونم.. واااای که چقدر خوب میشه اگه قبول بشم خدایا ^_^

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد