متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

64. شب یلدای زودرس

از اونجایی که امسال شب یلدا مصادف با 28 صفره و پدرشوهر و مادرشوهر به رسم هر ساله 28 صفر رو میرن مشهد، امسال شب یلدای ما زود برگزار شد! نامزد زهرا با خانواده اومدن و کادوهاشو آوردن. شام خوردیم و انار و هندونه و سنجد و پشمک و کیک هم نوش جان کردیم!! تازه دیروز تولد پدرشوهر هم بود و براش کادو مادو (!) گرفتیم بردیم.


من همچنان خــواب، خـــواب، خــــواب :| نمیدونم چرا انقدر میخوابم من؟! نه که اصلاً کلاس گوش نداده، درس نخونده، پروژه ناتمام ندارم!! قبلاً این پرخوابی رو به کم خونی و دلتنگی برای مامانم و ابری بودن هوا و ... ربط میدادم اما الان دیگه هیچ کدوم.. فقط فقط تنبلی :(


احتمالاً برای شب یلدای واقعی مامانم اینا بیان تبریز.


و دیگر هیچ..


آهان جواب ایمیلی که برای استادم فرستادم خیلی باکلاسانه بود. اصلاً به قیافه و درس دادنش نمیخوره این کارا :)) 





+بعداً نوشت: من چرا اینهمه جوش زدم؟؟ جوشای ریز چرکی :((

نظرات 4 + ارسال نظر
J.S سه‌شنبه 23 دی 1393 ساعت 22:55 http://renaissancecoffee.blogfa.com

سلام.
من از پستهای بالا شروع به خوندن کردم و اول فکر کردم دبیرستانی هستید.بعد حدس زدم دانشگاهی باشد.بعد که از پدر شوهر و مادرشوهر صحبت کردید دیدم نخیر احتمال داره مادر هم باشید.به هر حال خیلی خوبه که علیرغم ازدواج به تحصیل هم ادامه میدید.امیدوارم همیشه تو زندگیتون موفق باشید.

سلام
بچه که بودیم دوست داشتیم زودتر بزرگ بشیم یا حتی کارایی می کردیم که بزرگ دیده بشیم، ولی الان برعکسیم. وقتی گفتید فکر کردید دبیرستانی هستم خوشحال شدم!!
نه فعلاً مادر نیستم! :)

J.S یکشنبه 30 آذر 1393 ساعت 04:23 http://renaissancecoffee.blogfa.com

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند، آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند،آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد

روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد

دارا ! کجای کاری، دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد

کوآن حکیم توسی، شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش، ای مهرآریایی
بی نام تو،وطن نیز نام و نشان ندارد

سلام.
شعر بالا از زنده یاد خانم سیمین بهبهانی بود که تقدیم حضورتون شد؛برای روزی که شاهد عدالت و آزادی و برابری،برای همه باشیم.

سلام. خیلی ممنون :)

نیلـــی چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 22:58

خخخخخ سلام میگه بعد اینگ میحرفه
ایش ش ش ش

واقعاًهاااااا! :)))

ELi چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 19:53 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

professor ?! :|
in ?
boro baba :)))

همینجوری توهم طوری :))
خودت برو، اینجا وبلاگ خودمه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد