متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

23. جمعه

دیروز از صبح کلی کار تلفنی داشتم که خدارو شکر تنبلی رو گذاشتم کنار و همه شونو انجام دادم.. آخ آخ نه دروغ نگم، یه وقت آرایشگاه واسه دوستم باید اوکی کنم! و به یه دوستم باید زنگ بزنم ببینم اینی که جدیداً نامزد کرده، نامزدش کیه و کلی فضولی و اینا :))


ولی خوب با این حال 3-4 تا تلفن زدم و کلی خیالم راحت شد.. نمیدونم چرا انقدر از تلفن زدن بدم میاد :| هرموقع باید به کسی زنگ بزنم هی تنبلی میکنم و چند روزی عقب میندازمش. مثلاً زنگ نزدن به مادرشوهر به خاطر همین تنبلی همیشه برام دردسر ساز میشه ولی خوب دست خودم نیس، حسّش نمیاد :پی


دیروز عصر هم رفتم دوستمو دیدم.. کارت دعوت عروسیمو بهش دادم و یه ذره حرف زدیم و ابراز احساسات کردیم.. کلی غیبت کردیم!!! و کلی هم نصیحت شنیدم از دوستم، چون تجربه داره..consoling smiley رفتیم بشینیم آب میوه بخوریم و صحبت کنیم، این دوست من یه ذره خیلی بال بال میزنه موقع حرف زدن!  در راستای یکی از همین بال بال زدنا، با پشت دست چنان کوبید تو لیوان من، و لیوان چنان چپه شد رو مانتو و شلوار من که قابل توصیف نیست.. جالب بود که من اصلاً عین خیالم نبود و انگار نه انگار اتفاقی افتاده :)) بعدش رفتیم دستشویی و شروع کردیم به شستن مانتوی من و پاک کردن اون همه پالپ پرتقال از رو لباسم.. چه قدر خندیدیم.. چه قدر خلیم :))


من اولین بارم بود با مترو روز جمعه میرفتم صادقیه. کلاً من از شرق و غرب تهران وحشت دارم. بعد از خداحافظی از دوستم، پیاده تا ایستگاه مترو میرفتم و همه اش گارد گرفته بودم و فنون دفاع شخصی رو تو ذهنم مرور میکردم.. تا اینکه سالم رسیدم به مترو و سوار متروی خلوت دلگیر شدم و رسیدم به محله ی دوست داشتنی خودمون!! و کسی نتونس نقشه ی شومشو عملی کنه


ولی واقعاً نیاز به ملاقات یه دوست داشتم.. کلی احساس خوشحالی و اینا دارم الان.. کلی دلم باز شد اصلاً :)


 راستی روز جهانیمون هم مبارک.. امیدوارم هرروز قدرمون بیشتر از قبل دونسته بشه

نظرات 3 + ارسال نظر
ELi دوشنبه 19 اسفند 1392 ساعت 01:27 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

یادم نمیومد آخه کجا رفتیم که بسته بود :دی
چه معنی داره خانوم متاهل با دوستاش مجردی بره لب دریا :> جات خالی بود البته :-"



ELi یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت 00:58 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

اِ همون دفعه که با پری رفتیم بیرون دیگه ، ممد لازانیا و ... بهار ِ؟! اِ :|

امروز آرزوم برآورده شد :)) با نیلی لب دریا همو دیدیم ! اونم زبر بارون دریای طوفانی اوففف :دی

عه خوب اونجا که بسته بود میلاد نور بود که منو گمراه میکنی!! ممد لازانیارو خوب اومدی!!

لب دریا؟! نیلی؟! آرزو؟! جاااان؟؟؟؟؟ منو نبردین؟! :دی

Eli شنبه 17 اسفند 1392 ساعت 10:08 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

چقد این دوستت شبیه پری بود!
چرا یه بار دیگه ام روز جمعه با هم رفتیم صادقیه خخخ همون دفعه که به در بسته خوردیم ضایع شدیم
چقد دلم دیدار با یه دوست می خواد بشینیم فک بزنیم :|

ها خودش بود :))
ازظهر دارم فکر میکنم یادم نمیاد منظورت کِی بود خنگ شدم..
هوم منم هنوز دلم میخواد، سیر نشدم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد