متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

18. مشکلات اقتصادی، اسکلتی، روانی!

خدایــا شکرت که ایـــن همه پول داریم که هرچی نیاز دارم واسه خونه ی آینده ام میخرم.. مرسی خدا happy angel smiley


واقعاً این همه خرید میکنم دیگه روم نمیشه حتی از بابام تشکر کنم.. با این که میدونم حسابی دستش تنگه.. کم نمیذاره برام و البته منم واقعاً از خیلی خریدای الکی و غیرالکی صرفنظر کردم.


چهارشنبه رفتیم بازار با مامان.. انقدر وسایل خریده بودیم وسط بازار فقط داشتم نُت برداری میکردم که یادم نره چی خریدم!!  آخرشم نیازمند یکی از این چرخیا شدیم! همون 10-15 قدمی هم که خودمون وسایلارو ورداشتیم منجر به کمردرد و گردن درد شد! دیشب مامان یک خروار پماد رو مالید به گردنم و ماساژ داد، امروز یه کم بهتر شدم .


دیروز هم با ستاره رفتیم هفت تیر مانتو ببینیم، انقدر شلوغ بود که تند تند دو سه تا مغازه رو نگاه کردیم و بیخیال بقیه اش شدیم.. وای رفتیم پیراشکی خسروی خوردیم با ستاره، بسیار هم خوشمزه بود ^_^

راستی یه آقایی هم با ظاهر عجیب دیدم.. انگار همین الان با ماشین زمان از دوران قاجار اومده بود.. جلیقه ی قرمز و طلایی، پالتوی بلند سیاه، عصای چوبی و از این کلاه ها گذاشته بود. همه داشتن اینجوری نگاش میکردن. اومدیم خونه ستاره گفت کاش باهاش عکس میگرفتیم.. بابام گفت این همیشه تو خیابون منوچهری میره میاد ولی کسی تا حالا باهاش عکس نگرفته! 


امروز علی گفت چرا به مامان من یه زنگ نمیزنی؟ فکر کردم دو سه روز پیش باهاش صحبت کردم ولی دیدم 8-9 روز پیش حرف زدیم :دی  خوب میدونن سرم شلوغه، روزی یک یا دو بار میرم خرید، خوب این مدت اونا زنگ بزنن. تازه شم من میونه ی خوبی با تلفن ندارم، وقتی هم که زنگ میزنم به مامانش انقدر هول هولی سلام احوالپرسی میکنه و هی میگه دیگه چه خبر؟ چه خبر؟ چه خبر؟ نه میذاره من حالشونو بپرسم نه میتونم حتی جوابشو بدم. بعد از دو دقیقه هم که قطع میکنم تلفن رو ضربان قلبم رو 120 عه :| واسه همین تنبلیم میاد زنگ بزنم بهشbored smiley امروزم که از صبح دارم دنبالش میگردم پیداش نمیکنم :))


دیگه این که جمعه است، منم دلم هوای یارو کرده. واقعاً این 21 روز خیلی سریع گذشت، واسه اونم زود میگذره چون سرش حسابی شلوغه. ولی دیگه کم آورده باز شروع کرده کی میای؟ بیا دیگه..مامان اینا هم که میگن صبر کن یکی دو هفته دیگه که میخوایم وسایلتو بفرستیم تبریز با بابا میری دیگه. نمیدونن یکی دو هفته واسه من یعنی خیلیباید پرو لباس عروس رو بهونه کنم برم evil smiley


عصرم چهارتایی رفتیم بیرون اصلن خوش نگذشت :| بیچاره بابام هی میخواد خوش بگذره، ستاره و مامان نمیذارن که. ستاره هی بهونه میگیره خودشو لوس میکنه، مامان هی ضدحال میزنه. بابا رفت شیرینی خرید فقط من ذوق کردم. گفت بریم سینما دید هیشکی استقبال نکرد. خوب این یکی رو دیگه تقصیر ما نیست، فیلما مسخره بودن همه شون. طفلکی بابام sad angel smiley


بعدشم که اومدیم خونه مامان هی منو بغل کرد هی گریه کرد هی گریه ی منو درآورد، خوب من که نمیخوام برم دیگه نیام، خیلی وقتا میگم کاش شوهر نمیکردم که مامانم دیگه گریه نمیکرد، ولی میگم خوب نمیشه که.. مگه خود مامان انقدر عجله نداشت که من شوهر کنم؟ :|  هعی


بله دیگه الان واقعاً دلم میخواد این روزای سخت زودتر بگذرن. هرچند که اگه بگذرن میرسیم به روزای سخت تر خانه داری و دوری از مامان و بابا و ستاره، ولی اون موقع دیگه استرس نداره؛ انشاالله!

نظرات 4 + ارسال نظر
طاها سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 13:10 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام
خدا قوت.ایشالا همه ی روزای پیش روتون به خوبی سپری بشن
پیراشکی خسروی واقعا خوبه...
همواره شاد باشید و سلامت

سلام.
مرسی، جای همه ی دوست دارانش خالی :)
سلامت باشید

نیلـــی دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 14:44

ای جونم مامانت...
منم پیراشکی خسروی میخوام دلم تنگ شد !!


خب بیا بریم بخوریم ^_^

خانومچه یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 13:38 http://86fae91.blogfa.com

آخی الان تو حال و هوای خریدی...چقد خوب..منم با مامانم میرفتم خرید خیلی خوب بود

وا شایدم از قدیم اومده بوده جدی

عه خوش اومدی عزیزم
بله خوب و طاقت فرسا البته!!
هوم با یه فنجون قهوه

ELi شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 01:15 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

دلم خرید جهاز خواست اونم از بازار :x
تازگیا می رم بیرون هی کشیده میشم جلو این مغازه های ظرف و ظروف به یاد تو توشو نگاه می کنم :)) دست خودم نیس
خدا رو شکر
عادت می کنین امیدوارم این روزای سخت واسه مامانت راحت تر بگذره واسه توام زود بگذره

جات خالی که یه روز با هم بریم :(
از من به تو نصیحت از الان چیزی دیدی خوشت اومد بخر :|
مرسی، امیدوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد