متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

متولد آخرین روز بهار

دفتر یادداشت مجازی من...

16. بی خوابی


دیشب عجب شبی بود. به قول ستاره خانوادگی جنّی شده بودیم :))

امان از این بیخوابی اول شب و پرخوابی صبحای من :( هرکاری میکنم نمیتونم برنامه مو تنظیم کنم.. دیشب از ساعت 12 تو رخت خواب بودم ولی 1:30 تونستم بخوابم  بعد تا ساعت 4 هی بیدار شدم و گلاب به روتون هی رفتم دستشویی! دیگه خوابم نبرد.. رفتم یه سر به ا.ی.ن.س.ت.ا.گ.ر.ا.م و ف.ی.س.ب.و.ک بزنم دیدم همه خوابن اونجا هم خبری نبود.. از بیکاری پاشدم رفتم حموم :)) اومدم بیرون رفت سر یخچال یهو یکی گفت بهـــــــــاره چیکار داری میکنی؟ من در حالت سکته ی کامل : بابا کجایی نمیبینمت تو تاریکی؟؟ پاسخ: من اینجام. حموم بودی؟!! بهاره: آره، شب بخیر..


رفتم تو تختم دراز کشیدم یه ربع خوابیدم باز یهو پریدم.. دیدم حوله رو سرم مونده دارم یخ میزنم. پاشدم اونو باز کردم دوباره بیدار نشستم. ساعت نزدیکای 6 بود خوابم برد.. دوباره ساعت 6:45 بیدار شدم دیدم ستاره داره آماده میشه بره مدرسه. رفتم موهامو با سشوار خشک کردم و بعدش نشستم با ستاره صبحونه خوردم.. نون پنیر گوجه خیار.. انقدر چسبید :) ستاره میگفت ساعت 5 کی اومده بود تو اتاق؟ اومد تو اتاق یه چرخی زد منو نگاه کرد بعد رفت:)) میگم خوب لابد بابا بوده دیگه. که بابا گفت نه من نبودم dread smiley


دیگه اومدم تو اتاق 7:30 خوابم برد تا 11.. صبحم 10:30 کلاس داشتم علی 10 زنگ زد بیدارم کرد. یه لحظه چشمامو بستم بعد اومدم کامپیوترو روشن کنم (مجازی میخونم یادم نیس گفتم یا نه! ) دیدم ساعت 11 شده!!! 

خلاصه اینکه الان با یه قیافه ی 6 در 4 و رنگ پریده نشستم پای کامپیوتر.. دیدم خیلی رنگ و روم پریده اومدم آرایش کنم. رژ قرمز رو پوست سفید. شبیه زامبی ها شدم


دیگه بگم از کارتای عروسی که پنجشنبه آماده شد و بابا آورد خونه. کارتارو دیدم داشتم سکته میکردم.. یه عــــالمه اکلیل داشت!!!!!کارت نمونه ای که تو مغازه بود انقدر مشتریا دست زده بودن اکلیلیاش ریخته بود من اصن متوجه نشدم این اکلیل داره، اونم ایــــن همـــــــــه!!  منم که وسواس!! رفتم نشستم تو حموم دونه دونه کارتارو با سر انگشتام سابیدم تا اکلیلاش بریزه.. این همه اکلیل کف حموم بود..تازه اینا مال نصف کارتا بود! اینم وضع دستای من بود. تا آخر شبم کمرم داشت از درد میکشت منو :)  و اینم تصویر نهایی


راستی پنجشنبه نه کسی بود به من کادوی ولنتاین بده نه کسی بود من بهش کادوی ولنتاین بدم...  600 کیلومتر دور بودیم از هم. ولی قول دادم سال دیگه جبران کنیم.


میخواستم از مبلامم که جمعه خریدم بگم ولی دیگه وقت و حوصله نموند. من برم یه چایی و میوه بخورم، اگه خدا بخواد امشب زود میخوابم... فردا هم که باز کلاس دارم اگه خواب نمونم، خرید هم باید بریم..


شب بخیر ^_^

نظرات 3 + ارسال نظر
نیلـــی دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 22:01

ماشـــــــــــــالا !! اکلیل جخبره :))
مبارک باشه دوست خوشگلم

اکلیلاشون اضافه کرده بود
فدات، ایشالله قسمت شما (اشک شوق)

ELi دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 19:33 http://khuneyemajazieli.blogsky.com/

بهااااره اون کی بود که ستاره رو نگاه کرده بوووود ؟!
عجبا ! آرزو به دلم مونده یه بار صبح زود بیدار شم دیگه هیچ جوره خوابم نبره ! نمی شه که
کارتتم خوجکله حالا اکلیلاش می موند تا می رسید دست مهمونا خودش می ریخت دیگه :خخخ
کارت منو کِی میــــــــــدی ؟!

جن
منم آرزو به دلم موند یه شب زود خوابم ببره، صبحم به موقع بیدار شم :|
مرسی ^_^ نه افتضاح بود.
دارم روش های ارسال کارت رو بررسی میکنم بعداً ازت آدرس میگیرم

غریبه یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 22:05 http://heyfeomram.blogsky.com/

سلام وبلاگ قشنگی داری به وبلاگ من هم سر بزن

مرسی :) چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد