باز من اومدم تبریز به هیچ کاریم نمیرسم
سه شنبه با قطار اومدم اینجا پیش آقامون ^_^ مامان و بابا و خواهر کوچیکه ی علی رفته بودن مشهد.. از چهارشنبه که اومدم حسابی شوهرداری کردم تا دیروز که مامانش اینا برگشتن. بشور بپز بساب
شنبه هم اولین امتحانمو (اندیشه 2) دادم.. بد نبود. الانم سعی میکنم برای سه شنبه درس بخونم که امتحان سخت تری دارم. 5 نمره هم تمرین داشته که تنبلی کردم نفرستادم.. نمره ام از 15 میشه.. یعنی میشه بالای 12 بشم این درسو؟؟
دوستام (الی و نیلی!) اومدن تبریز، خوابگاهن، منم فقط پنجشنبه وقت کردم 2 ساعت برم پیششون.. :( کاش میشد بازم برم خوابگاه.. تو خونه نمیتونم درس بخونم.. یا دارم با گوشی بازی میکنم، یا تلفن حرف میزنم، یا آشپزی میکنم، یا زل میزنم به دیوار :|
باز خوبه از امروز دیگه امورات خونه دست مادرشوهره، منم با خیال راحت میتونم بشینم تو اتاق و درس نخونم! :)
و دیگه اینکه هوا خیلی سرده، من هرچی لباس دارم میپوشم، ولی بازم تا از خونه میرم بیرون فکم همچین میلرزه که باید با دست نگهش دارم!
خدا زودتر حسّ درس خوندن بده بهم وگرنه واویلاااااا...
منم حوصله درس خوندن ندارم امیر هی مجبورم می کنه می گه بخووون
بدی (شایدم خوبی) هم رشته یی بودنم همینه دیگه
خوبه دیگه نیازی به استاد نداری
من چیکار کنم حس درس خوندن تو شما 2 تا بیدار شه؟!
بهــــــــــــــــــــــــاره بیدارررررررررررر شوووووووووووو:دی
اصنم سرد نیس
خیلی ام خوبه
من که انقدر لباس می پوشم گرمم میشه
بازم بیا ملاقات ! :(
بذار بخوابم... فقط 5 دقیقه دیگه :دی
خیلی هم سرده.. بیرون ظهرش -4 درجه اس!!
باشه مرخصی بگیرم میام
سلام
ایشالا همه نمراتتون عالی بشه
سلام
تشکر :)