تو 72 ساعت بفهمی دو تا از دخترای فامیل تومور مغزی دارن...
یکیشون دختر عمه ی 31 ساله ات که یه پسربچه ی 6 ساله داره.. وضعشم وخیمه، تومور رسیده به نخاعش و دکترای تبریز گفتن باید بره تهران، ما نمیتونیم کاری براش بکنیم... همه چیز بین لبای دکتریه که این هفته تو تهران میره پیشش.
اون یکی دختر داییِ دختر عموت باشه! فامیل دوره ولی میشه گفت صمیمی هستیم، و همش 18-19 سالشه :( خوشبختانه این زود متوجه شده ولی آخه خیلی کوچیکه واسه همچین دردی.
خدایا من همش این چیزا رو تو مطالب پزشکی و داستانا شنیدم... خدایا این بلاها رو از من و خانواده ام دور کن.. این بلاها رو سر هیچ بشری نیار، خیلی سخته. خیلی روحیه میخواد.
آخه دلیلش چی میتونه باشه؟ آلودگی هوا و امواج موبایل و شایدم پ ا ر ا ز ی ت... خواستِ خدا؟ ناشکریِ بنده ها؟
نمیدونم فقط آدم حساس میشه به همه چیز.. تو فکر میره..
خدایا هیچ وقت تنهامون نذار.. حتی این سختی ها هم با یاد تو آسون میشه، فقط کمک کن تو رو فراموش نکنیم..
وای چقدر سخته :((
خدا سلامتی بده بهشون ایشالله خوب شن،